یک گوشه ای گیر اورده بود که مثل همیشه نصف پاکت سیگارش و تموم کنه
دستش و هم گرفته بود روی پیشونیش مثل کسی که مادرش مرده باشه
این بار جلو رفتم و بالای سرش ایستادم
سایم و که دید با همون صدای نخراشیده گفت:
هر کی هستی سایت مستدام داشتم می پختم
گفتم تورو ک و ن گشادت
گفت : آشنا هستی پس خیالم راحت شد کر و کوری چیزی نیستی که برای شاشیدن اومده باشی رو به دیوار
یک آهی کشید و گفت اگر بهت بدهکارم می بینی که وضعم رو
آه ندارم که بدم تو شکم پر بشه
دوباره گفتم اگر ک و ن گشادت همش و نمی چ س ی د با همون آه الان سیر می شدی.
سرش و بالا آورد و گفت: اه تویی؟
خواست بلند بشه که عقبکی رفت تو دوار دولا شدم که بگیرمش نیافته که خشتکم پاره شد.
مرتیکه بی غیرت چنان از خنده بی حس شد که نعش کرختش و پرت کرد روی آسفالت و زیر همونن آفتابی که زیرش داشت می پخت گهی می خندید و گهی می گ و ز ی د.
بی شرف... دیگه نمی رم پیشش
برچسب : دوست قدیمی,دوست قدیمی شعر,دوست قدیمی به انگلیسی, نویسنده : aspantman2 بازدید : 50